موضوعات
موسیقی
فیلم
عاشقانه ها
گالری
چه خبر
با هنرمندان

آرشیو مطالب

نویسندگان

لینکدونی
  خرید شارژ با موبایل - خرید شارژ با موبایل" title="خرید شارز موبایل">خرید شارز موبایل
  خرید ساعت" title="خرید ساعت مچی با گارانتی فروش">خرید ساعت

عاشقانه ها

    نویسنده : محسن جمشیدی تاریخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,


     دسته بندی : <-PostCategory->|


عاشقانه ها

    نویسنده : محسن جمشیدی تاریخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,

در شب کوچک من ، افسوس

باد با برگ درختان میعادی دارد

در شب کوچک من دلهرهء ویرانیست

 

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی ؟

من غریبانه به این خوشبختی می نگرم

من به نومیدی خود معتادم

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی ؟

 

در شب اکنون چیزی می گذرد

ماه سرخست و مشوش

و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است

ابرها، همچون انبوه عزاداران

لحظهء باریدن را گوئی منتظرند

 

لحظه ای

و پس از آن، هیچ.

پشت این پنجره شب دارد می لرزد

و زمین دارد

باز می ماند از چرخش

پشت این پنجره یک نامعلوم

نگران من و تست

 

ای سراپایت سبز

دستهایت را چون خاطره ای سوزان، در دستان عاشق من

                         [بگذار

و لبانت را چون حسی گرم از هستی

به نوازش لبهای عاشق من بسپار

باد ما را با خود خواهد برد

باد ما را با خود خواهد برد

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه پانزدهم اسفند 1387ساعت 18:37  توسط حامد  |  57 نظر

دعوت

 

ترا افسون چشمانم ز ره برده ست و می دانم

چرا بيهوده می گوئی، دل چون آهنی دارم

نمی دانی، نمی دانی، كه من جز چشم افسونگر

در اين جام لبانم، باده مرد افكنی دارم

 

 

چرا بيهوده می كوشی كه بگريزی ز آغوشم

از اين سوزنده تر هرگز نخواهی يافت آغوشی

نمی ترسی، نمی ترسی، كه بنويسند نامت را

به سنگ تيره گوری، شب غمناك خاموشی

 

 

بيا دنيا نمی ارزد باين پرهيز و اين دوری

فدای لحظه ای شادی كن اين رؤيای هستی را

لبت را بر لبم بگذار كز اين ساغر پر می

چنان مستت كنم تا خود بدانی قدر مستی را

 

 

ترا افسون چشمانم ز ره برده است و می دانم

كه سرتاپا بسوز خواهشی بيمار می سوزی

دروغ است اين اگر، پس آن دو چشم رازگويت را

چرا هر لحظه بر چشم من ديوانه می دوزی

 

 


     دسته بندی : <-PostCategory->|


عاشقانه ها

    نویسنده : محسن جمشیدی تاریخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,

ماتم



 

 

آن زمانها کز نگاه خسته مرغان دريايي
وز سکوت ظلمت شبهاي تنهايي
و هنگامي که بي او جان من چون موجي از اندوه ميشد
قطره اشکي دواي درد من بود
اين زمان آن اشک هم پايان گرفته
وان دواي درد بي درمان هم
ماتمي ديگر گرفته
آسمان ميگريد امشب
ساز من مينالد امشب
او خبر دارد که ديگر اشک من ماتم گرفته
او خبر دارد که ديگر ناله ام پايان گرفته
او خبر دارد که ديگر ناله ام پايان گرفته

+ نوشته شده در  دوشنبه یکم آذر 1389ساعت 23:29  توسط حامد  |  85 نظر

دیوانه بود این دل،



از این جهان، تنها خدا داده مرا رنجی دگر، تو
پس کی شود قلبم رها از دام  این غمهای دنیا

آخر چرا با درد و غم دل  آشنا شد

دیوانه بود این دل، چرا دیوانه تر شد

چون مرغکی بی بال و پر تنهای تنها
در سینه ی  سرد فراموشی رها شد

آخر دلم، پژمرده شد، افسرده شد
چون شاخه ای افتاده  در دامان آتش
در شعله سوزنده ی غمها فنا شد

آخر دلم، پژمرده شد، افسرده شد
چون شاخه ای افتاده  در دامان آتش
در شعله سوزنده ی غمها فنا شد

دیوانه بود این دل، چرا دیوانه تر شد

 دیوانه بود این دل، چرا دیوانه تر شد

 

 

 

+ نوشته شده در  دوشنبه یکم آذر 1389ساعت 19:29  توسط حامد  |  15 نظر

در ميان گريه هايم


 

در ميان گريه هايم

همچو يک شمع مذابم

در ميان آرزوها

چون کويری در سرابم

چشمه ايی خشکيده از امواج آبم

من سرودی در گلو بگرفته از غم

من چو فانوسی به طاق بيکسی ماوا گرفتم

شمع بی نورم که در فانوس جانم جا گرفتم

قوی تنهايم که در تنهايی خود

رفته ام از ياد ياران دير سالیست

مرغ غم در جان من خوش کرده منزل

وای بر من

وای بر دل

 

+ نوشته شده در  دوشنبه یکم آذر 1389ساعت 18:48  توسط حامد  |  9 نظر

 

دوش با ياد تو، ليك از تو جدا، تا دم صبح
گريه كرديم من و شمع بتا تا دم صبح
دور از جان تو اي دوست كه ديشب بي تو
سنگ مي ريخت به ما ابر بلا تا دم صبح
ياد آن شب كه به هم سلسله جنبان بودند
شانه و دست من و باد صبا تا دم صبح
بر سرم دوش زهجران تو كوكب مي ريخت
شب جدا ، شمع جدا ، ديده جدا تا دم صبح
نه همين دوش كه عمريست معلم شبها
گريه كردم به خدايي خدا تا دم صبح

 

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و ششم مهر 1389ساعت 19:29  توسط حامد  |  12 نظر

در لحظه

 

به تو دست‌می‌سايم و جهان را درمی‌يابم،
به تو می‌انديشم
و زمان را لمس‌می‌کنم
معلق و بی‌انتها
عريان.


 

 

 

می‌وزم، می‌بارم، می‌تابم.
آسمان‌ام
ستاره‌گان و زمين،
و گندم عطر آگینی که دانه می بندد


     دسته بندی : <-PostCategory->|


عاشقانه ها

    نویسنده : محسن جمشیدی تاریخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,

http://www.myup.ir/images/20786947659909650646.jpgادم وقتی عاشق شد حتی یه لحظه عشقشو نمیزاره بره


     دسته بندی : <-PostCategory->|


عاشقانه ها

    نویسنده : محسن جمشیدی تاریخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,

بیا نگارا،بیا در آغوش من

بزن ز می آتشم ،ببر دل و هوش من

ز زلف وا کن گره که مست و آشفته به

بریز این مشک را بریز بر دوش من

**

ازین کمند بلند به گردن من ببند

بکش به هر سو مرا چو شیر سر در گمند

به ناز بر من بناز ،به غمزه کارم بساز

به ناله ی من برقص به گریه ی من بخند!!!

**

بخند و گیسو ز ناز بریز بر شانه ها

سبک به هر سو بپر ،بپر چوو پروانه ها

به عشوه دامان خویش برون کش از دست من

مرا به دنبال خویش دوان چو پروانه ها!

**

ز عشوه ها تازه کن ،به سر جنون مرا

به ناله افکن دل چو ارغنون مرا

چو لب نهم بر لبت ،لبم به دندان بگیر

لبم به دندان بگیر بنوش خون مرا

**

گهی به قهرم بسوز چو شمع آتش پرست

گهی در اغوش من بپیچ چون مار مست

به بوسه ای زهر ناک از آن لبم کن هلاک

سرم سیاهی گرفت بمان که رفتم ز دست

**

بیا و بنشین بیا!گل خرامان من

سر گران از شراب بنه به دامان من

دمی در آغوش من بخواب شیرین،بخواب

پرید هوش از سرم مپرس سامان من

**

بریز پر کن بریز ز باده جام مرا

برآر امشب برآر به ننگ نام مرا

سپیده بر می دمد به ناله های خروس

شب سبک سایه رفت نداده کام مرا

**

ببوس آری ببوس لب مرا نوش کن

مرا بدین چشم و لب خراب و مدهوش کن

تو هم چو بردی ز دست مرا بدین چشم مست

برو ز نزدیک من مرا فراموش کن


     دسته بندی : <-PostCategory->|


عاشقانه ها

    نویسنده : محسن جمشیدی تاریخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,

روزی دخترکی که در خانواده ای بسیار فقیر زندگی می کرد از خواهرش پرسید مادرمان کجاست؟
خواهر بزرگش پاسخ داد که مادر در بهشت است؛ دخترک نمی دانست که مادر آنها به دلیل کار زیاد و بیماری صعب العلاج، چشم از جهان فرو بسته بود.
کریسمس نزدیک بود و دخترک مدام در مقابل ویترین یک فروشگاه کفش زنانه لوکس می ایستاد و به یک جفت کفش طلایی خیره می شد. قیمت کفش ۵۰ دلار بود و دخترک افسوس می خورد که نمی تواند کفش را بخرد. 

کریسمس فرا رسید و پدر دو دختر که در معدن کار می کرد مبلغ ۴۰ دلار را برای هر کدام از بچه ها کنار گذاشت تا این که در هنگام تحویل سال به آنها داد. دخترک بسیار آشفته شد و فردای آن روز سریع کیف و کفش قدیمی اش را به بازار کالا های دست دوم برد و آن را با هر زحمتی که بود به قیمت ۱۰ دلار فروخت؛ سپس فورا به سمت کفش فروشی دوید و کفش طلایی را خرید. در حالی که کفش را به دست داشت، پدر و خواهرش را راضی کرد تا او را تا اداره پست همراهی کنند. وقتی به اداره پست رسیدند، دخترک به مأمور پست گفت که لطفاً این کفش را به بهشت بفرستید. مأمور پست و خانواده دختر سخت تعجب کردند؛ مأمور با لبخند گفت که برای چه کسی ارسال کنم؟ دخترک گفت که خواهرم گفته مادرم در بهشت است من هم برایش کفش خریدم تا در بهشت آن را بپوشد و در آنجا با پای برهنه راه نرود، آخر همیشه پای مادرم تاول داشت..


     دسته بندی : <-PostCategory->|


باهنرمندان

    نویسنده : محسن جمشیدی تاریخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:ب ,هنرمندان,


     دسته بندی : <-PostCategory->|

مشاهده ادامه مطلب

باهنرمندان

    نویسنده : محسن جمشیدی تاریخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:ب ,هنرمندان,


     دسته بندی : <-PostCategory->|

مشاهده ادامه مطلب

با هنرمندان

    نویسنده : محسن جمشیدی تاریخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:ب ,هنرمندان,


     دسته بندی : <-PostCategory->|

مشاهده ادامه مطلب

باهنرمندان

    نویسنده : محسن جمشیدی تاریخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:ب ,هنرمندان,


     دسته بندی : <-PostCategory->|

مشاهده ادامه مطلب

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 20 صفحه بعد
مطالب گذشته

·

عاشقانه ها ارسال در : 1391/2/22 19:36

·

عاشقانه ها ارسال در : 1391/2/22 19:34

·

عاشقانه ها ارسال در : 1391/2/22 19:34

·

عاشقانه ها ارسال در : 1391/2/22 19:27

·

عاشقانه ها ارسال در : 1391/2/22 19:21

·

عاشقانه ها ارسال در : 1391/2/22 19:18

·

عاشقانه ها ارسال در : 1391/2/22 19:15

·

عاشقانه ها ارسال در : 1391/2/22 19:12

·

عاشقانه ها ارسال در : 1391/2/22 19:11

·

عاشقانه ها ارسال در : 1391/2/22 19:7

·

موسیقی ارسال در : 1391/2/22 11:9

·

گالری ارسال در : 1391/2/22 10:51

·

گالری ارسال در : 1391/2/22 10:48

·

گالری ارسال در : 1391/2/22 10:47

·

گالری ارسال در : 1391/2/22 10:45

·

گالری ارسال در : 1391/2/22 10:44

·

گالری ارسال در : 1391/2/22 10:43

·

گالری ارسال در : 1391/2/22 10:41

·

عاشقانه ها ارسال در : 1391/2/22 10:38

·

عاشقانه ها ارسال در : 1391/2/22 10:24

پروفایل مدیر

  به وبلاگ من خوش امدید


دوستان من

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان من وتو2 و آدرس mnb2021.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






سایر امکانات
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 70
بازدید ماه : 155
بازدید کل : 80476
تعداد مطالب : 195
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1